مبانى وحدت :
برخى از مبانى وحدت عبارتند از:
1 . ايمان و توجه به خدا: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَت َ اللَّهِ عَلَيکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَآءً فَأَلَّفَ بَينَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَ نًا;(آل عمران ،103) و همگى به ريسمان خدا (قرآن ، اسلام و هر گونه وسيله ارتباط ديگر) چنگ زنيد و پراکنده نشويد ، و نعمت (بزرگ ) خدا را بر خود به ياد آوريد که چگونه دشمن يک ديگر بوديد و او در ميان دل هاى شما الفت ايجاد کرد ، و به برکت نعمت او برادر شديد»; « . . .هُوَ الَّذِى أَيدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِين * وَأَلَّفَ بَينَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْت َ مَا فِى الأَْرْضِ جَمِيعًا مَّآ أَلَّفْت َ بَينَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَينَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَکِيمٌ;(انفال ،62ـ63) . . .او همان کسى است که تو را با يارى خود و مؤمنان تقويت کرد . و در ميان دل هاى آن ها الفت ايجاد نمود ، اگر تمام آن چه روى زمين است صرف مى کردى که در ميان دل هاى آن ها الفت بيافکنى نمى توانستى ولى خداوند در ميان آن ها الفت ايجاد کرد او توانا و حکيم است .»
روشن است اين تأليف قلوب و نزديک شدن اهل ايمان و اتحاد بين آن ها ، به خاطر ايمان ، توجه به خدا و ارتباط مکتبى امکان پذير است ; وگرنه همين انسان ها تا قبل از بعثت ، دشمن خون خوار هم بودند و بر اثر دورى از يکديگر وجود کينه و دشمنى درگيرى هاى طولانى داشتند و خون هم را مى ريختند .
2 . فضائل انسانى :
ديگراز مبانى وحدت رعايت ارزش هاى انسانى است . به تعبير ديگر عامل ديگرى که عملا وحدت بين مؤمنان ، مسلمانان ، مذاهب و حتى اجتماعات انسانى در سطح بين الملل را مى تواند محقق کند ، عمل به ارزش ها و فضائل انسانى است . اگر در همه جا عدالت ، تقوا ، محبت ، تعاون ، ايثار ، حرمت ، همدلى و . . . حکم فرما باشد ، اختلاف ، نزاع ودرگيرى يا به کلى نيست و يا بسيار اندک است . و اگر ظلم ، تجاوز به حريم و حرمت ديگران ، بى عدالتى ، بى تقوايى ، غارت يک ديگر ، و . . . حاکم باشد ، يقيناً درگيرى ، اختلاف و . . . نيز به مراتب هست . لذا ، خداوند متعال مى فرمايد: «يسْـَلُونَکَ عَنِ الأَْنفَالِ قُلِ الأَْنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَات َ بَينِکُم ;(انفال ،1)از تو درباره انفال مى پرسند ، بگو: انفال مخصوص خدا و پيامبر است ، پس از (مخالفت فرمان ) خدا بپرهيزيد و ميان برادرانى را که با هم ستيزه دارند آشتى دهيد و خدا و پيامبرش را اطاعت کنيد اگر ايمان داريد .
در اين آيه شريفه بعد از امر به تقوا ، ]که يکى از صفات انسانى است[ امر به اصلاح و حل اختلاف شده است ; معلوم مى شود تا فضائل انسانى نباشد امر به صلاح و يکانگى و وحدت معنا ندارد .
دعاى اهل ايمان اين است که : «وَ لاَ تَجْعَلْ فِى قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ;(حشر ،10) و در دل هايمان حسد و کينه اى نسبت به مؤمنان قرار مده ، پروردگارا ! تو مهربان و رحيمى » . «نحل » به صفات مخفى و زشت اخلاقى گفته مى شود . مؤمن از خداوند مى خواهد هر گونه زشتى را از او دور کند . اين جمله با توجه به تعبير «اخوان » (برادران ) حاکى از اين است که بر کل جامعه اسلامى روح محبت ، صفا و برادرى بايد حاکم باشد تا اتحاد و يگانگى ايجاد شود .
و . . .
اهداف وحدت :
1 . يکى از اهداف وحدت اسلامى رفع اختلاف و نبود درگيرى و نزاع است : «وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَـزَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَب َ رِيحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّـبِرِينَ;(انفال ،46) و اطاعت (فرمان) خدا و پيامبرش نماييد و نزاع (و کشمکش ) مکنيد تا سست نشويد و قدرت (و شوکت و هيبت ) شما از ميان نرود و استقامت نماييد که خداوند با استقامت کنندگان است » .
لذا ، لازم است مذاهب ِ مختلف براى رفع اختلافات و درگيرى هاى درونى به مشترکات تمسک کنند ، تا در برابر بيگانگان ، يگانگى و اتحاد خود را حفظ کنند; اما در غير اين صورت و مشغول شدن و درگيرى بين خود ، قواى جسمى ، فکرى ، اقتصادى و . . . هدر مى رود ، و آن که در اين وسط سود مى برد دشمنان و بى گانگان هستند . چنان چه دنياى اسلام امروز گرفتار همين درد است .
نکته قابل ذکر اين که ، براى رسيدن به اين اهداف بهره گيرى از روش ها و شيوه هايى که وحدت را عملا محقق مى سازد ، امرى ضرورى است ; مثلا يکى از روش ها ، استفاده از وحدت کلمه است . «قُلْ يـأَهْلَ الْکِتَـب ِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَة سَوَآءِم بَينَنَا وَبَينَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَيـًا وَلاَ يتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ;(آل عمران ،64) بگو: اى اهل کتاب ، بياييد به سوى سخنى که ميان ما و شما مشترک است که جز خداوند يگانه را نپرستيم ، و چيزى را شريک او قرار ندهيم ، و بعضى از ما بعضى ديگر را ، غير از خداوند يگانه ، به خدايى نپذيرند ، هرگاه (از اين دعوت ) سر برتانيد ، بگوييد گواه باشيد که ما مسلمانيم » .
ديگر از شيوه ها ، اطاعت و تسليم است : «وَ مَن يسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى;(لقمان ،22) کسى که قلب و جان خود را تسليم خدا کند و در آستان پروردگار سر تسليم و اطاعت فرود آورد در حالى که محسن و نيکوکار باشد به دست گيره محکمى چنگ زده است » .
شيوه سوم ، استفاده از رهبرى واحد است ، چنان چه در آيه چهل وشش انفال به آن اشاره شد . و . . .
روشن است که به کارگيرى اين روش ها ، همه را به مشترکات فرا مى خواند ، و سبب هم بستگى و اتحاد مى شود .
فرمان وحدت
اسمعوا و اطيعوا لمن ولاه الله الامر فانه نظام الاسلام
پيامبر اعظم (صلي الله و عليه و اله) فرمودند:
از حاكمان الهي اطاعت كنيد و گوش بفرمان باشيد زيزا اطاعت از رهبري مايه «وحدت امت اسلام» است
آيه اعتصام به حبل الله
همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را بر خود يادكنيد؛ آن گاه كه دشمنان يك ديگر بوديد, پس ميان دل هاي شما اُلفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد. اين گونه, خداوند, نشانه هاي خود را براي شما روشن ميكند؛ باشد كه شما هدايت يابيد».
امير مؤمنان (علیه السلام) در نامهاي به مالك اشتر, او را به رفتار رحيمانه با زير دستان سفارش كرده و برادري ديني و ايماني و ي را با مسلمانان مطرح ساخته است: «... فَإِنّهم صِنفان إِما أَخ لَك فيِ الدِّين...؛(نهج البلاغه, نامه 53, بند9) مردم و رعيّت دو صنفند يا برادر ديني تو هستند... ».
اعتصام به حبل الهي, راه را براي صعودي جمعي فراهم ميآورد و پيامبر كه به تنهايي ميتواند تا «... قاب قوَسيَن أَو أدني» ( نجم/ 9) پرواز كند, مأمور ميشود كه امّتي را در اين پرواز مدد رساند تا ديگران نيز پر و بال بگشايند و مجموعهاي متشكّل از امّت و امام,هماهنگ و منسجم را ه قرب حق را در پيش گيرند «وَاخَفضَ جَناحك لِمن اتَّبعك من المؤمنين ››شعراء / 215
پس, سير الي الله ،صعود است و صعود وسيله ميطلبد «يا أَيّهُا الذَيِن آمنوا اتَّقوا الله وابتَغوا إِليه الوَسيلة وَجاهِدوا في سَبيله لَعلّكم تُفلحون» مائده / 35و وسيله همان «حبل الله» يعني «دين» است.
اعتصام جمعي و اتحاد و هماهنگي و انسجام بر محوريت حبل الاهي, موجب ميشود همگان در برداشتن بار سنگين مسوؤليت با نشاطي فزاينده مشاركت داشته باشند و بر اساس: «فَإِنّ يدالله مَع الجماعة» ؛ با قدرتي افزون تر, رسالت الاهي خويش را به انجام برسانند.
آيه ورود همگان در سِلْم
اي اهل ايمان! همگان در سِلْم درآييد و گام هاي شيطان را دنبال مكنيد كه او براي شما دشمني آشكار است».
واژة «سِلْم» مقابل حرب و به معناي صلح و سازش است و كلمه «كافّه» از ماده «كفّ» به معناي مانع شدن از فعليت و ظهور چيزي است و بر جماعت اطلاق ميشود.
از ابن عباس نقل شده اين آيه در شأن «عبدالله بن سلام يهودي» و اصحابش نازل شده است؛ آنان وقتي اسلام آوردند, با مسلمانان بر سر پارهاي از مسائل مانند تعظيم روز شنبه, كراهت گوشت و شير شتر , اختلاف كردند؛ آن گاه از پيامبر اكرم خواستند كه تورات را بياورد و به آن عمل كند. خداوند اين آيه را نازل كرد و همگان را به صلح و زندگي مسالمت آميز دعوت كرد. در برخي از تقاسير آمده است كه از پيامبر اكرم اجاز خواستند تا تورات را در نمازهايشان بخوانند؛ آنگاه اين آيه نازل شد و آنان را از پيروي شيطان نهي كرد.(اسباب النزول واحدي,/68)
خداي سبحان در اين آيه مؤمنان را مورد خطاب قرار داده, همگان را به صلح و اتحاد و زندگي مسالمت آميز, دعوت كرده است.
ذات اقدس اله ميفرمايد اي مؤمنان! همگي با هم وارد قلعة محكم سازش و وحدت شويد؛ چون صلح و اتحاد, به منزله دژ محكم و حِصْن حَصيني است كه انسان را از هر حادثهاي حفظ ميكند؛ مانند كلمة «لا إله إلّا الله» و ولايت علي بن ابي طالب (علیه السلام) كه روايات از آن ها به نام قلعه محكم الاهي ياد كرده است؛ چون مايه حفظ و صيانت از عذاب الاهي ميشوند.
بنابراين, منظور از «سِلْم» در اين آيه, صلح و سازش و اتحاد و برادري در حوزه اسلامي ميان مسلمانان و مؤمنان است؛ نه دعوت به اسلام. پس, اين آيه, خطاب به مؤمنان است و آنان را در محدودة داخلي ايمان و اسلام, به انقياد و اتحاد همگاني دعوت و از تفرقه نهي ميكند.
آري, اگر خطاب به عموم مردم بود, مانند «يا أَيُها الناس كُلوا مِمّا فِي الأرض حَلالاً طَيّباً ولاتَتّبعوا خُطوات الشَيطان...»بقره / 168 يا نظير سوره نصر بود «وَرأَيت الناسَ يَدخلون في دين الله اَفواجاً»نصر/2كه كلمه «ناس» دارد, ممكن بود كه «سِلم» بر اصل اسلام منطبق شود؛ چنان كه برخي از مفسّران اهل تسنن,اين گونه معنا كرده اند.(الجامع لأحكام القرآن, 2/ 23ـ24)
«اُدخلوا» فعل امر است و بر وجوب دلالت دارد و چون كلمه «كافّة» در «...ادْخلوا في السِّلم كافّة» به معناي جميع و همگي است، معلوم ميشود كه حكم وجوب به اتحاد و برادري, ويژه فرد يا افراد غير معيّن نيست تا مانند واجب كفايي باشد و با انجام دادن يكي, از ديگران ساقط شود. برادري, نخستين شعار پيامبر
همچنين و اجب بودن اتحاد بر خصوص «مجموع من حيث المجموع» بار نشده است تا آن كه افراد به تنهايي تكليفي نداشته باشند؛ بلكه چون هر فردي , هم حيثيّت فردي دارد و هم حيثيت اجتماعي, حكم آيه به تك تك افراد اختصاص دارد؛ منتها با عنايت به حيثيّت اجتماعي آنان.
آيه اُخوّت ايماني
«إِنّما المؤُمنون اِخوة فَأَصلِحوا بَين أَخوَيكم و اَتقوا الله لَعلّكم تُرحمون؛ حجرات / 10
در حقيقت, مومنان باهم برادرند. پس, بين برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد؛ اميد كه مورد رحمت قرار گيريد».
اين آيه, مؤمنان را به اخوّت و برادري دعوت كرده است و از هر گونه تفرقه باز ميدارد تا بر اساس «.. أشدّاءُ علي الكفاّر رُحماء بينهم...» فتح/29 به خوبي و مهرباني در زير سايه اسلام, زندگي مسالمت آميزي داشته باشند.
بنابراين, بايد كسي را كه در دايره حوزه اسلام به داعيه مؤمن بودن خود, به جان مردم ميافتد و ايجاد اختلاف ميكند, از اين كار بازداشت و آن اختلاف را حلّ كرد؛ چنان كه قرآن ميفرمايد اگر دو گروه از مؤمنان , بر اثر برداشت هاي گوناگون يا تشخيص باطل, با هم به مبارزه بر خواستند, نخست بايد از راه موعظه و نصيحت بين آنان را اصلاح كنيد و اگر اصلاح نشدند و گروهي بر گروه ديگر ستم روا داشتند, بايد طايفه و گروهي ياغي و ستمگر را با مبارزه بر سر جايشان بنشانيد تابه قانون الاهي تَن دهند؛ اگر آنان تابع قانون الاهي شدند, به وسيله عدل, ميانشان اصلاح كنيد و عادل باشيد و نه صلح طلب؛ چون صلح و سازش در اين جا محمود وممدوح نيست؛ يعني حقّ ستمديده را از ستمگر بگيريد و به او بدهيد؛ نه آن كه ستمديده را وادار كنيد كه از حقّش بگذرد؛ زيرا اين كار, گرچه صلح و سازش ايجاد ميكند, ولي از عدل و عدالت فاصله دارد: «وإِن طائِفتان مِن المُؤمنين اقتَتَلوا فَأَصلِحوا بَينَهما فَإِن بَغت إِحديهما علي الأُخري فَقاتِلوا الَّتي تَبغي حتّي تَفئَ إِلي أَمر الله فَإِن فائت فَأَصلِحوا بَينهما بِالعَدل وأَقسطوا إِنّ الله يُحبّ المُقسطين» حجرات / 9.
اميرمؤمنان (علیه السلام) به اخوت ايماني تصريح كرده, ميفرمايد: «إِنّما أَنتم إِخوان عَلي دين الله ما فَرّق بَينكم إِلّا خُبث السَرائر و سوء الضَمائر؛ شما بر اساس دين خدا با هم برادريد؛ چيزي جز دشمني درون و بدي نيّت, شما را از هم پراكنده نكرده است». (نهج البلاغه, خطبه113, بند6)
نخستين شعار رسول اكرم هنگام ورود به مدينه و پيش از ساختن مسجد و پرداختن به امور عمراني, دربارة اُخوت و برادري ديني بود . آن حضرت مسلمانان را دو به دو در راه خدا برادر يك ديگر كرد: «اخي النبيّبين أصحابه من المُهاجرين و الأَنصار أَخوين أخوين»؛(بحار, 38, /336)و با ايجاد عقد اخوت ميان مسلمانان و بين خود و حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) و نيز ميان دو قبيله «اُوس» و «خزرج», اتحاد و هماهنگي را تحقق بخشيد.
شعار وحدت, هم در آغاز تأسيس حكومت اسلام مطرح شد و هم هنگام استحكام حكومت اسلاميدر مدينه و هم پس از فتح مكه و تفوّق مسلمانان بر شبه جزيره عربستان؛ چنان كه پيامبر اكرم در حجّه الوادع از حفظ وحدت, سخن به ميان آورد و فرمود:«المُسلمون إِخوة َتتكافي دِمائهم يَسعي بِذَمّتهم أَدناهم وَهم يَد عَلي مَن سِواهم؛ (بحار, 67,/ 242) مسلمانان با هم برادرند و خون هايشان همسان يك ديگر است و خون هيچ كس ارزشمندتر از خون ديگري نيست».
همان طور كه برادران نسبي, پدر نسبي دارند, برادران ايماني نيز پدر ايماني خواهند داشت كه همان رسول خدا و اميرمؤمنان (علیه السلام) است.
بر همين اساس, پيامبر خود و حضرت علي (علیه السلام) را دو پدر امت اسلاميمعرفي كرد: «أَنا وَ عَليّ أبوا هذه الأُمة»؛(همان 16/95)
آية الله جوادي آملي، وحدت جوامع در نهجالبلاغه
زمينه هاي پيدايي وحدت, عبارت است از :
1ـ دادن هدف مشترك.
2ـ ارائه اصول و مبانی خط مشی مشترك .
3ـ راهنمايي خط مشی مشترك.
4ـ تعليم فروع جزئی زير پوشش خط مشی كلّی.
5ـ پيروي از راهنمای واحد و رهبر مشترك.
عناوين كلی زمينه هاي پيدايی وحدت را ميتوان در سخن حضرت علي (علیه السلام) يافت؛ آن جا كه فرمود:
«تَرد عَلي أَحدهم القَضية في حُكم مِن الأَحكام فَيَحكم فيها بِرأيه ثُمّ ترد تِلك القَضية بِعينها عَلي غَيره فَيَحكم فيها بِخلاف قوله ثُمّ يَجتمع القُضاة بِذلك عِند الإمام الَذي استَقضاهم فيُصوّب اراءهم جميعاً وإِلههُم واحد! وبنيُّهم واحد و كتابهم واحد آفآمرَهم الله سُبحانه بالِإختلاف فَآطاعوه! أَم نَهاهم عَنه فَعَصوه!؛ (نهج البلاغه، خطبه 18) گاهي دعوايي مطرح ميشود و قاضي به رأي خود حكم ميكند. پس از آن, همين دعوا نزد قاضي ديگري عنوان ميگردد, او بر خلاف قاضي اول نظر ميدهد. سپس همه نزد پيشوايشان كه آنها را نصب كرده ميآيند و او رأي همه را تصديق ميكند! در صورتي كه خداي آن ها يكي! و پيامبرشان يكي و كتابشان يكي است!».
سخن ان حضرت به خوبي نشان ميدهد كه هدف و اعتقادات مشترك «إلههم واحد» و رهبري واحد «نبيّهم واحد» و برنامه و خط مشي مشترك «وكتابهم واحد», وحدت آفرين است. بنابراين, مسلمانان بايد از اين عوامل وحدت زا به خوبي پاسداري كنند تا به وحدت جوامع اسلاميآسيبي وارد نشود؛ آن گونه كه در زمان حضرت علي (علیه السلام) واقع شد.
آن حضرت در اين باره ميفرمايد: «فَلقد كُنّا مَع رسول الله وَإِنّ القَتل لَيدور عَلي الاباء والأَبناء والِإخوان والقرابات فَما نَزداد عَلي كُلّ مُصيبة و شِدّة إلّا إِيماناً و مُضيّاً عَلي الحَق و تَسليماً لِلأمر وصَبراً عَلي مُضض الجِراح ولكِنّا إِنّما أَصبحنا نُقاتل إِخوانَنا فِي الإِسلام عَلي ما دَخل فيه مِن الزَيغ و الإِعوجاج والشُّبهة والتَّأويل فَإِذا طَمِعنا فَي خِصلة يلُم الله بِها شَعتنا ونَتداني بِها اِلي البقيّة فيما بَيننا رغَبنا فيها و أمسكنا عمّا سواها!؛ در زمان پيامبر ما با پيامبر بوديم و قتل و كشتار گرداگرد پدران, فرزندان, برادران, و خويشان دور ميزد و با وارد شدن هر مصيبتي بر ايمان ما افزوده ميشد و شكيبا و مصمّم بوديم؛ اما امروز با پيدايش زنگارها در دين و ظهور كژي ها و نفوذ شبهه ها در افكار و تفسير و تأويل دروغين در دين, با برادران مسلمان خود به جنگ خونين كشانده شديم. پس, هر گاه احساس كنيم چيزي باعث وحدت ماست و به وسيلة آن به يكديگر نزديك ميشويم و شكاف ها را پر و باقيماندة پيوندها را محكم ميكنيم, به آن تمايل نشان ميدهيم و آن را گرفته و ديگر راه جنگ را ترك ميكنيم».
امير مؤمنان (علیه السلام) در جاي ديگر نيز به وحدت آفريني اعتقاد به نبوّت و پيروي از رهبري الاهي, اشاره كرده است: «فَانظُروا إِلي مَواقع نِعم الله عَليهم حين بَعث إِليهم رَسولاً فَعقد بِملّته طاعَتهم و جَمع عَلي دَعوته أُلفتهم... ؛ (نهج البلاغه، خطبه 192، بند 98) حال به نعمت هاي بزرگي بنگريد كه خداوند به هنگام بعثت پيامبر اسلام به آنان ارزاني داشت كه اطاعت آنان را با آيين خود پيوند داد و با دعوتش آنها را متحد ساخت ... ».
نيز در جاي ديگر ميفرمايد: «فَصَدع بِما أُمر به وبلَّغ رِسالات رَبّه فَلمّ الله بِه الصَّدع و رَتق به الفَتق وأَلّف به الشِمل بَين ذوِي الأرحام بَعد العَداوة الواغرة في الصّدور و الضّغائِن القادِحة في القلوب؛(نهج البلاغه، خطبه 231)پيامبر براي انجام فرمان خدا قيام كرد و رسالت هاي پروردگارش را ابلاغ كرد و خداوند به وسيلة او شكاف هاي اجتماعي را پر كرد وفاصله ها را پيوستگي بخشيد و بين خويشاوندان يگانگي برقرار ساخت؛ پس از آن كه آتش دشمني در سينه ها و كينه هاي برافروخته در دل ها جايگزين شده بود».
آية الله جوادي آملي، وحدت جوامع در نهجالبلاغه
صفحه قبل 1 صفحه بعد
صفحه قبل 1 صفحه بعد